سوالات متداول

  • من باید چه اشتراکی بخرم؟

    در هر دوره روی ۲ مهارت که یکی تولیدی و دیگری دریافتی هست کار میکنیم.

    رایتینگ و اسپیکینگ مهارت های تولیدی هستن و همینطور که اسمشون میگه باید شما زبان رو تولید کنی. این دو مهارت با اینکه در یک گروه قرار گرفتن با هم بسیار متفاوتن و هر کدوم ساختار و پیچیدگی های مخصوص به خودشون رو دارن. مثلاً اسپیکینگ بی برنامه هست و شما باید اونقدر به زبان مسلط باشی که بتونی در لحظه از لغات و گرامر درست استفاده کنی. همین بی برنامگی باعث میشه این مهارت پر از شروع های اشتباه، تکرار ایده ها و قطعات گرامری ساده و کوتاه باشه. در عوض رایتینگ نیاز به برنامه ریزی و فشردگی اطلاعات داره و به همین دلیل جملات نوشتاری طولانی تر و به لحاظ گرامری پیچیده تر هستن. این دو مهارت حتی لغات و گرامر متفاوتی دارن به شکلی که بعضی از جملاتی که در محاوره رایج هستن در نوشتار غلط به حساب میان. یا فرضاً در محاوره بیشتر از افعال، قید ها و ضمایر، ولی در نوشتار بیشتر از اسامی و صفات استفاده میکنیم. یک جنبه منحصر به فرد دیگه اسپیکینگ که اون رو پیچیده تر میکنه تلفظ و بیان درست لغات و جملات هست.

    مهارت های تولیدی برای اینکه صرفاً مصرف کننده زبان باقی نمونیم بسیار مهم هستن. دقت کن که هر چقدر هم که زبان رو دریافت کنی، بدون تولید و استفاده از اون در شما حافظه فعال شکل نمیگیره. یعنی با اینکه ممکنه بدون هیچ مشکلی زبان رو به راحتی بشنوی و بخونی، نمیتونی اون رو صحبت کنی یا بنویسی. با توضیحاتی که داده شد افرادی که دایره لغت و گرامر محدودی دارن بهتره از بین این دو مهارت اول کارشون رو با رایتینگ شروع کنن.

    توضیخات بالا عیناً درباره مهارت های دریافتی، یعنی لیسنینگ و ریدینگ هم درسته چون اساساً لیسنینگ و ریدینگ چیزی نیستن جز اسپیکینگ و رایتینگ دیگران. پس باز هم افراد مبتدی که دایره لغت و گرامر محدودی دارن، بهتره از بین این دو مهارت اول کارشون رو با ریدینگ شروع کنن.

    بعد از انتخاب مهارت ها، باید سطح اونا رو از بین سه گزینه: پایه، متوسط و پیشرفته انتخاب میکنی. برای این کار میتونی تعیین سطح بدی و بعد راهنمایی های کامل قسمت گزارش کارنامه ات رو دنبال کنی.


    در نهایت باید تصمیم بگیری که چقدر برای رفع اشکال به معلم نیاز داری. تو کلاس های خصوصی، شما یک معلم داری که مدام پیشرفتت رو زیر نظر داره و تمریناتت رو چک میکنه و بهت فیدبک میده. تو این کلاس ها، میتونی برای رفع اشکال مستقیم به معلمت پیام بدی و باهاش چَت کنی. تو کلاس های نیمه خصوصی، شما و بقیه همکلاسی هات یک فروم دارین که اونجا میتونین با همدیگه و با معلمتون رفع اشکال کنین و ازش فیدبک بگیرین.


  • آیا کلاس برای آیلتس برگزار میکنید؟

    همونطور که تو ویدیو صفحه اول هم گفتم، مخاطب های ما همه کسایی هستن که میخوان زبان رو به شکلی یاد بگیرن که در نهایت بتونن آزمون های بین المللی مثل آیلتس بدن. برای همین همه کلاس های سطح بندی شده، طوری طراحی شدن که تمام مهارت های زیر بنایی لازم برای ریدینگ، لیسنینگ، اسپیکینگ و رایتینگ رو به زبان آموز ها یاد بدن. مثلاً کسی که سطح ۴ رو گذرونده میدونه هر پاراگراف رو به چه شکل شروع کنه و بعد چطوری با کمک مثال ها، جزئیات، تعاریف، طبقه بندی، روابط علت و معلولی و …اونو توسعه بده. یا کسی که سطح ۲ رو گذرونده میدوه هر متن رو چطوری اسکن (scan) یا (skim) کنه.

    این موارد برای موفقیت تو ریدینگ یا رایتینگ هر آزمونی ضروریه، حالا میخواد این آزمون آیلتس، تافل یا هر چیز دیگه باشه. البته هر کدوم از این آزمون ها در جزئیات و مدل سؤالاتشون با هم متفاوت هستن و قبل آزمون حتماً باید این موارد کامل بررسی بشن. قطعاً نمیخوای تازه روز آزمون و با خوندن دستورالعمل ها بفهمی انواع سؤالات ریدینگ و رایتینگ آیلتس چیه.

    در نتیجه اگر قراره حداقل یک سال دیگه آیلتس بدی، حتماً توصیه میکنم اول بری سراغ کلاس های سطح بندی شده تا پایه های زبانتون قوی بشه، چون این کلاس ها هستن که میتونن نمره ۵ رو بکنن ۶.۵. ولی اگه فرضاً دو ماه دیگه آزمون آیلتس داری و میخوای ۶ رو ۶.۵ کنی دیگه نمیشه این کارو با تقویت کلی پایه های زبانت انجام بدی، بلکه باید رو خود آزمون تمرکز کنی و زیر نظر معلمت هرچی میتونی آزمون های تمرینی انجام بدی و با فیدبک های که میگیری، ایراداتت رو بفهمی و با رفع اونها به هدفت برسی.

    در نظر داشته باشین که ما فقط برای رایتینگ آیلتس کلاس برگزار میکنیم که این کلاس ها هم فقط به صورت خصوصی ارائه میشن. این دوره ها برای کسایه که میخوان تو کمترین زمان بیشترین افزایش رو تو نمره این قسمت داشته باشن.


  • چطوری زبان یاد بگیرم: این قسمت گرامر

    زبان چیزی نیست جز مجوعه ای از لغات که با قواعد مشخصی استفاده میشن. یعنی هر زبان دو پایه اصلی داره: لغت و گرامر. اول میخوام راجع گرامر صحبت کنم چون در این باره بدفهمی و باورهای غلط زیادی وجود داره که متأسفانه اون ها رو حتی خیلی از معلم ها هم تکرار میکنن. یک عده تأکید بیش از حدی رو گرامر دارن به شکلی که همه توجه شون را رو این قسمت میذارن و بعضی دیگه میگن گرامر رو باید کلاً کنار گذاشت چون اون رو حین یادگیری بقیه قسمت ها به صورت خود به خود و یواش یواش یاد میگیریم. هرچند باور دوّم بهتره، ولی هر دو طرف رویکرد اشتباهی به گرامر دارن. همونطور که گفتم، گرامر درکنار لغت دو پایه ضروری زبان هستن و اگر بدون لغت میشه یک زبان رو فهمید یا صحبت کرد، بدون گرامر هم میشه. 

    ممکنه بگید مگه ما که فارسی صحبت میکنیم چقدر به دستور زبان فارسی مسلط هستیم؟ یا اصلاً یک بچه ۴ ساله آمریکایی که مثل بلبل انگلیسی حرف میزنه، اصلاً چه میدونه گرامر چیه؟ نکته اینجاست که هر دانشی دو شکل داره: implicit و explicit. دانش explicit اینطوریه که تو قشنگ دسته بندی و چهارچوب یک مطلب رو میدونی و میتونی اون رو به شکل نظام مندی بیانش کنی. مثلاً قطعاً دانش explicit یک معلم زبان معمولی از اون بچه چهار ساله خیلی بیشتره، حتی با اینکه شاید نتونه انگلیسی رو به کیفیت همون بچه صحبت کنه. برعکس یک بچه آمریکایی با اینکه حتی نمیدونه اصلاً گرامر چیه، دانش گرامرش کامل ولی implicit هست. این به این خاطره که بچه ها زبان مادریشون را آموزش نمیبینن، بلکه بدست میارن. یعنی به بچه هیچ وقت نمیگیم این ساختار حال کامله و اینم کاربرداشه؛ حالا برو ازش استفاده کن! بلکه بچه اونقدر صبح ها که سراغ باباش رو میگیره میشنوه «بابا رفته سر کار» که میفمهمه این جمله در چه جایی باید استفاده بشه و بلاخره اگه ازش بپرسی بابات کو؟ میگه «بابا رفته سر کار». 

    این فرآیند کسب زبان بچه ها به ما میگه که دانش explicit برای تسلط به زبان ضروری نیس. اینجاس که گروه طرفدار جذب تدریجی گرامر به اشتباه می افتن: چون بچه ها بدون رفتن به کلاس گرامر تونستن صحبت کنن، پس کسایی هم که زبان دومی رو یاد میگیرن نیاز به کلاس گرامر ندارن. این نتیجه گیری فقط در صورتی میتونه درست باشه که همه شرایطی که بچه ها برای کسب زبان دارن رو ما هم داشته باشیم. بچه ها بلا استثناء، هر کلمه و جمله ای رو شبیه به مثالی که زدم از موقعیتی که درش قرار گرفتن یاد میگیرن، یعنی موقعیت ها هستن که زمینه ساز یادگیری زبان مربوطه میشن و کم کم بچه میفهمه تو هر موقعیت مثلاً وقتی کسی رو میبینه، وقتی چیزی میخواد، وقتی عصبانی میشه و … چه زبانی رو باید به کار ببره. واضحه که ما پدر و مادر و خواهر و برادر و عمه و خاله و عمو و دایی و صد تا آدم مشتاق دیگه، بیست و چهار ساعت و هفت روز هفته، کنارمون نداریم که هی از ما بپرسن این چیه خوشکلم؟ بعد ما هر بار اشتباه کنیم و اونا باز قربون صدقمون برن و درستش رو بهمون بگن. در عوض ما زبان رو همیشه تو کلاس های کسل کننده یاد میگیریم. همین تفاوت اونقدر بزرگ هست که این دو پروسه یادگیری رو عملاً به دو مسئله کاملاً متفاوت تبدیل میکنه. ما نمیتونیم راه حل یک مسئله دیگه رو، بدون توجه به صورت مسئله خدمون، فقط کپی کنیم و امیدوار باشیم جواب بگیریم. برای حل هر مسئله، باید به دقت چالش ها و فرصت هامون رو مشخص کنیم. چالش که مشخص شد: ما نمتونیم مثل بچه ها یک تیم از معلم های زبان مشتاق رو برای یکی دو سال، تمام وقت، در کنار خودمون داشته باشیم تا زبان رو تو موقعیت یاد بگیریم. در عوض بر خلاف باور عموم، مزیت ما بزرگتر ها اینه که آمادگی و توانایی بیشتری برای یادگیری زبان داریم. وقتی میگم بزرگتر ها منظورم سنیه که اکثر مخاطبان ما، یعنی دانش آموزها و دانشجوها دارن و این موضوع لزوماً قابل تعمیم به سنین خیلی بالاتر نیست. 

    مغز یک بچه ۴ ساله حتی هنوز کامل رشد نکرده و تجربیات زیسته خیلی محدودی هم داره؛ در نتیجه خیلی از توانایی های شناختیش کامل نشده. شما به راحتی یک آدم ۱۷ یا ۲۷ ساله رو میتونی تو یک کلاس بشونی و زنگ اول بهش ریاضی و فیزیک، بعد شیمی، و زنگ های بعدم منطق و گرامر درس بدی. ولی نمیتونی به یک بچه سه ساله ای که تو اِستوا زندگی کرده، حتی بفهمونی زمستان، تابستان یا برف چیه؛ چون هیچ کدوم رو تجربه نکرده.

    حالا که چالش ها و فرصت ها مسئله روشن شد، بریم سراغ راه حالمون برای گرامر. همونطور که میدونی، اینجا یک دوره جامع گرامر انگلیسی در اختیارتون هست، ولی قرار نیس مثل گروه طرفدار گرامر، بشینی اونها رو از اول تا آخر ببینی و بعد انتظار داشته باشی بتونی از چیزایی که دیدی استفاده کنی. بلکه برعکس قراره بعد از آشنایی با هر مبحث، بریم و اونقدر اونو تو تمرینات روزانه تکرار کنیم که به مطالب مسلط بشیم و این روند رو تا اونجا ادامه بدیم که همه دوره ها رو پوشش بدیم. 

    بعد همه این حرف ها، اگر میخوای بدونی که شما تو چه مرحله ای هستی و الان دقیقا باید چکار کنی، کافیه آزمون تعیین سطح گرامر رو بدی و گزارشی که میگیری رو دنبال کنی.


  • چطوری زبان یاد بگیرم: این قسمت لغات

    همونطور که در قسمت قبل گفتم، گرامر و لغت دو پایه اصلی زبان رو تشکیل میدن، ولی بدون شک یادگیری لغت بسیار پر چالش تر از یادگیری گرامره. گرامر محدوده داره ولی لغات تمامی ندارن. مثلاً شما تو چند دقیقه یاد میگیری که هر فعل، شکل سومی داره که در حال کامل باید از اون استفاده کرد. کار گرامر همینجا تموم میشه، ولی کار شما تازه شروع میشه که هزاران فعل رو، با شکل سوم درستش، یاد بگیری. دقت کن که صحبت از یادگیری چند هزار لغته که هر کدوم هم چندین معنی داره و برای ثبیت اونا در حافظه، بعضی وقت ها تا ۱۶ برخورد معنی دار نیازه و این عدد، اگر بخوای برای محاوره دسترسی آنی به این کلمات داشته باشی، حتی ممکنه بالاتر هم بره.

    یک دیکشنری استاندار بیش از ۱۰۰,۰۰۰ لغت داره که البته خوشبختانه شما به همه این لغات نیاز نداری. مثلاً یک انگلیسی زبان فارغ التحصیل شده از دانشگاه، به طور متوسط فقط ۲۰,۰۰۰ خانواده لغتی، مثل effect, effective, effectively, effectiveness, … بلده. شما برای تحصیل در سال اول دانشگاه حداقل به ۱۰,۰۰۰ خانواده لغتی، برای تفریحی خوندن یک متن متوسط به ۵,۰۰۰ خانواده لغتی (حدود ۸,۰۰۰ لغت) و برای فهمیدن حداقل ۹۰ درصد از یک متن متوسط به حداقل ۳,۰۰۰ خانواده لغتی (حدود ۵,۰۰۰ لغت) نیاز داری. البته همه اینها «لغات دریافتی» شما هستن و تعداد «لغات تولیدی»، یعنی اونایی که حین محاوره یا نوشتن استفاده میکنی، بسیار کمتر از اینه. فرضاً یک آمریکایی متوسط تو محاوره روزانه، فقط از ۱,۵۰۰ لغت متفاوت استفاده میکنه.

     پس فهمیدیم که همه لغات زبان ازرش یکسانی ندارن و یادگیری اونهایی که پرکاربرد ترن بشدت میتونه کمک کنه هرچه زودتر رو غلطک بیوفتیم. فقط ای کاش یکی این لغات کلیدی رو برامون مشخص میکرد! خبر خوب اینه که دانشگاه های پیشرو تو حوزه آموزش زبان مثل کمبریج و آکسفرد قبلاً این کار رو کردن. هر کدوم از این دانشگاه ها اومدن صدها میلیون لغتِ استفاده شده تو محاورات و نوشته های واقعیِ زبان انگلیسی رو، از فیلم و سریال و تلوزیون و کتاب و مجله و … بررسی کردن و از دل این حجم عظیم داده، حدود ۵۰۰۰ - ۳۰۰۰ لغات کلیدی رو تو یک سری کتاب مثل Oxford Word Skills یا English Vocabulary in Use بیرون دادن. 

    این کتاب ها چند نکته برای آموزش لغت دارن:

    اول اینکه هر لغت باید در جا و الگو های مشخصی استفاده بشه. دقت کن که موضوع فقط این نیست که فلان کلمه چه معنی داره؛ خیلی مهمه که زمینه استفاده اون رو هم بدونی. مثلاً، قطعاً نمیخوای وقتی به کسی که باهاش تعارف داری بگی «بفرمایید بتمرگید!». یا فرضاً با اینکه fast و quick هم معنی هستن، نمیتونی بجای fastfood بگی quickfood. چرا؟ نه به این خاطر که دومی غلطه، صرفاً به این خاطر که انگلیسی زبان ها quick رو تو این الگو به کار نمیبرن.

     ممکنه بپرسی که خوب من از کجا بدونم انگلیسی ها چی رو با چی استفاده میکنن یا نمیکنن؟ متأسفانه این سوال، جواب سر راستی نداره و بهترین راه اینه که از همون اول هر کلمه رو با زمینه درستش، از متن یا محاوره واقعی یاد بگیری و سعی کنی اونو نه تکی، بلکه با الگویی که درش استفاده شده حفظ کنی. مثلاً تو دفتر لغتت به جای نوشتن «آزمایش کردن :experiment» بهتره بنویسی «آزمایش کردن چیزی جدید تا ببینی نتیجه اش چی میشه to experiment with sth:». پس روش آموزشگاه های زبان کنکور که صرفاً حفظ کردن لیستی از ترجمه لغاته، بدون شک به درد نخورترین روش یادگیری لغته. لطفاً این کارو نکنین!

    نکته بعد اینکه، اگر هر کلمه رو از همون اول با تلفظ درستش یاد بگیری شانس خیلی بیشتری داری که اون رو وارد حافظه طولانی مدتت بکنی. چرا؟ چون شنیدار بیشترین فرصت رو برای برخوردهای بعدی با لغات قدیمی بهت میده و تعداد کلماتی که میشونی بسیار بیشتر از اونایه که میخونی. فرضاً شما اگه بتونی ۱۰۰ لغت رو تو یک دقیقه بخونی، خوندن ۳۰۰۰ لغت برات نیم ساعت طول میکشه، ولی همین مقدار کلمه رو میتونی تو کمتر از فقط ۶ دقیقه بشوی. خلاصه اینجوری نباشه که یک متنی رو که موقع خوندن کامل میفهی، اگه برات پخش کنن حتی یک کلمه اش رو تشخیص ندی!

    نکته آخرم اینکه، هر چی چسب بیشتری به لغتت بزنی محکمتر میچسبه! منظورم اینه اگر لغتی رو برای دفعه اول میبینی نرو فقط اونو تو دیکشنری فارسی بزن و تمام. فرضاً لغتت رو گوگل کن و اول ازش چند تا عکس ببین تا حافظه تصوریت رو درگیرش کنی. بعد برو تو همون دیکشنریِ خودِ گوگل ببین تلفظ لغتت چیه تا حافظه شنیداریت رو هم درگیرش کرده باشی. همینطور اونو رو تو دو تا مثالی که زده بخون تا اگه چیزی تو روز های بعد اون جملات رو به یادت اورد، باز یاد اون کلمه جدیده بیوفتی. یا ببین این کلمه موضوعش چیه و تو اون تِم چه کلمات دیگه ای بلدی. مثلا اگر صفتیه برای توصیف آدم ها، چک کن کدوم کلماتِ مترادف و متضادش رو از قبل بلدی که اگه هر کدوم رو بعداً هر جا دیدی، برات یادآور این لغتِ بشن.


بلاگ ها

مشاهده همه
img

چرخه ی عادت

چطور میتونیم عادتهای جدید بسازیم؟

img
  • 0

  • 1401/04/05

  • 204

مطالعه مطلب
img

انگیزه کافی نیست...

اهمیت روتین در مسیر اهداف

img
  • 0

  • 1401/05/12

  • 167

مطالعه مطلب